سیف بروکر
پرایس اکشن ict چیست؟ + آموزش استراتژی ICT

پرایس اکشن ict چیست؟ + آموزش استراتژی ICT

دسته‌بندی‌ها:

تاریخ به روز رسانی:

۱۴۰۴/۵/۲۲

امروزه معامله‌گران شناخته شده در سراسر جهان به دنبال ایجاد سبک‌های معاملاتی بهینه تری هستند تا با استفاده از مفاهیم کلاسیک و پرایس اکشن درصد برد و سود معاملاتی بیشتری را نصیب معامله‌گران کنند. یکی از این مفاهیم که به درک بهتر جریان نقدینگی کمک می‌کند، استراتژی معاملاتی ICT است. در ادامه به بررسی کامل سبک آی سی تی و مفاهیم آن خواهیم پرداخت.

پرایس اکشن ict چیست؟

استراتژی ICT مخفف Inner Circle Trader یک استراتژی معاملاتی از سبک پرایس اکشن عرضه و تقاضا است که بر درک بازار از نگاه معامله‌گران نهادی که به عنوان «اسمارت مانی» نیز شناخته می‌شوند، تمرکز دارد. این سبک بر اساس الگوریتم Inter Bank Price Delivery ساخته شده است که الگوهای دستکاری بازار را شناسایی می‌کند، مناطق کلیدی مانند اوردر بلاک‌ها و شکاف‌های ارزش منصفانه را مشخص می‌کند و اقدامات موسسات مالی بزرگ را پیش‌بینی می‌کند.

خالق سبک ICT کیست؟

خالق سبک ICT مایکل هادلستون (Michael Huddleston) است، او به خاطر رویکرد منحصر به فرد خود در درک و تسلط بر بازارها شناخته می‌شود. این فرد تلاش می‌کند این تکنیک‌های پیشرفته معاملاتی که با نام معامله‌گری ICT شناخته می‌شوند، را برای مبتدیان و معامله‌گران باتجربه قابل دسترس کند. او شهرت خود را برای ارائه دیدگاه‌های عمیق در روش‌هایی مانند معامله گری بانکی، معامله گری بین بانکی و پرایس اکشن به دست آورده است. علاوه بر این او ادعا می‌کند که مفاهیمی که آموزش می‌دهد بر اساس تحقیقات خودش است و هیچ مربی یا سیستمی مشابه با استراتژی‌های او ندارد.

اصطلاحات مهم در سبک ICT

معامله‌گری ICT بر اساس چندین اصطلاح اصلی ساخته شده است که درک عمیقی از پویایی بازار ارائه می‌دهند. بیایید این مفاهیم و اصطلاحات را با توضیحات و مثال‌های دقیق بررسی کنیم:

  1. نقاط نوسان (Swing Points)
  2. مناطق نقدینگی (Liquidity Zones)
  3. مناطق دیسکانت و پرمیوم (Discount & Premium Zones)
  4. نقطه ورود بهینه (Optimal Trade Entry)
  5. شکاف ارزش منصفانه (Fair Value Gap)
  6. اینورژن (Inversion)

در ادامه به بررسی بیشتر موارد ذکر شده می‌پردازیم:

نقاط نوسان (Swing Points)

نقاط نوسان به بالاترین و پایین‌ترین نقاطی گفته می‌شود که قیمت در یک بازه زمانی مشخص به آن‌ها می‌رسد و سپس جهت حرکت خود را تغییر می‌دهد. این نقاط در نمودار به صورت سقف‌های Swing High و کف‌های Swing Low مشخص می‌شوند. یک Swing High زمانی تشکیل می‌شود که قیمت پس از حرکت صعودی به اوج خود می‌رسد و سپس شروع به کاهش می‌کند. اما Swing Low زمانی ایجاد می‌شود که قیمت پس از کاهش به یک کف می‌رسد و سپس روند صعودی خود را آغاز می‌کند، شناسایی این نقاط به شما کمک می‌کند روندهای بازار و نقاط احتمالی ورود یا خروج را تشخیص دهید.

نقاط نوسان
نقاط سوئینگ، نقاط اوج و کف در نمودار قیمت هستند.

برای مثال اگر متوجه شوید که EUR/USD به اوج ۱.۲۰۰۰ رسیده و سپس کاهش پیدا کرده است، آن را به عنوان یک Swing High شناسایی می‌کنید که نشان‌دهنده نقطه احتمالی بازگشت است. اگر قیمت سپس به ۱.۱۹۰۰ سقوط کند و دوباره شروع به افزایش کند، آن را به عنوان Swing Low شناسایی کرده و می‌توانید در این نقطه وارد معامله خرید شوید و انتظار داشته باشید قیمت از این کف به سمت بالا حرکت کند.

مناطق نقدینگی (Liquidity Zones)

مناطق نقدینگی به نواحی روی نمودار قیمت اشاره دارند که تراکم بالایی از سفارش‌های خرید یا فروش وجود دارد. لذا به طور کلی دو نوع منطقه نقدینگی داریم:

نقدینگی سمت خرید (Buy-Side Liquidity): نقدینگی سمت خرید به تعداد سفارش‌های خریدی گفته می‌شود که در سطوح قیمتی مشخص قرار گرفته‌اند. هرگاه حجم زیادی سفارش خرید در یک قیمت خاص متمرکز شود، آن سطح به‌عنوان یک منطقه نقدینگی buy-side شناخته می‌شود.

نقدینگی سمت فروش (Sell-Side Liquidity): نقدینگی سمت فروش به تمرکز سفارش‌های فروش در قیمت‌های مشخص اشاره دارد. هرگاه حجم زیادی سفارش فروش در یک سطح قیمتی وجود داشته باشد، آن سطح به‌عنوان یک منطقه نقدینگی sell-side شناخته می‌شود.

مناطق نقدینگی
معامله‌گران از نواحی نقدینگی برای زمان بندی ورود و خروج معاملات استفاده می‌کنند.

شناسایی این نواحی می‌تواند به شما کمک کند افزایش یا کاهش احتمالی قیمت را پیش‌بینی کنید. برای مثال در حال تحلیل EUR/USD، اگر مشاهده کنید که در ۱.۱۸۵۰ انباشت قابل توجهی از سفارش‌های خرید وجود دارد و یک منطقه نقدینگی buy-side برای خرید ایجاد شده است. می‌توانید سفارش خرید خود را کمی بالاتر از این ناحیه قرار دهید و انتظار داشته باشید که قیمت به دلیل علاقه قوی به خرید افزایش یابد.

مناطق دیسکانت و پرمیوم (Discount & Premium Zones)

در سبک ICT مناطق دیسکانت یا ارزان فروشی سطوح قیمتی‌ای هستند که کمتر از ارزش واقعی در نظر گرفته می‌شوند و فرصت‌های خرید را ایجاد می‌کنند. برای مثال اگر قیمت یک جفت ارز کمتر از ارزش درک شده‌اش باشد، وارد منطقه دیسکانت می‌شود که نشان‌دهنده فرصت خوب خرید است.

مناطق دیسکانت و پرمیوم
نواحی پرمیوم سطوح قیمتی بالاتر از ارزش واقعی هستند که شرایط ایده‌آلی برای فروش محسوب می‌شوند.

در طرف دیگر مناطق پرمیوم، سطوح قیمتی بیش از حد ارزش گذاری شده هستند که برای فروش مناسب هستند. اگر قیمت بالاتر از ارزش درک شده‌اش افزایش یابد، وارد منطقه پرمیوم یا گران فروشی می‌شود که نشان دهنده فرصت بالقوه فروش است.

چگونه مناطق دیسکانت و پرمیوم را شناسایی کنیم؟

برای تشخیص مناطق دیسکانت و پرمیوم، کافی است جایگاه قیمت را نسبت به سطح ۵۰٪ آخرین حرکت قیمتی بررسی کنید. در ادامه با جزئیات بیشتری بررسی می‌کنیم:

  • منطقه دیسکانت: در تحلیل ICT، وقتی قیمت یک دارایی به زیر سطح ۵۰٪ اصلاحی آخرین حرکت قیمتی (یا محدوده فعلی بازار) می‌رسد، گفته می‌شود که وارد منطقه ارزان فروشی شده است. این ناحیه برای معامله‌گران به معنای قیمتی کمتر از ارزش واقعی تلقی می‌شود و به همین دلیل بهترین زمان برای جست‌وجوی فرصت‌های خرید است.
  • منطقه پرمیوم: وقتی قیمت دارایی بالاتر از سطح ۵۰٪ اصلاحی آخرین حرکت قیمتی قرار گیرد، وارد منطقه گران فروشی می‌شود. این ناحیه نشان‌دهنده قیمتی بیش از حد ارزش‌گذاری شده است و برای معامله‌گران به معنای فرصت فروش یا موقعیت مناسب برای خروج از خریدهای قبلی است.

نقطه ورود بهینه (Optimal Trade Entry)

نقطه ورود بهینه (Optimal Trade Entry) که به اختصار OTE نوشته می‌شود روشی برای یافتن بهترین لحظات برای ورود به معامله بر اساس شاخص‌های ICT و شرایط بازار است. به بیان ساده OTE یعنی ورود به معامله در نقطه‌ای که کمترین ریسک و بیشترین پتانسیل سود را فراهم می‌کند.

نقطه ورود بهینه
ote به معامله‌گر کمک می‌کند با حد ضرر کوچک‌تر و نسبت سود به زیان بالاتر وارد معامله شود.

برای مثال پس از شناسایی یک منطقه دیسکانت، معامله‌گر ممکن است منتظر یک سیگنال خاص مانند شکاف ارزش منصفانه (FVG یا Fair Value Gap) صعودی بماند تا وارد معامله خرید شود. این محدوده به دلیل تعادل مناسب بین ریسک و پتانسیل سود، یکی از پرکاربردترین نقاط ورود در پرایس اکشنICT محسوب می‌شود.

شکاف ارزش منصفانه (Fair Value Gap)

شکاف ارزش منصفانه (FVG) زمانی شکل می‌گیرد که یک حرکت قیمتی سریع و قابل توجه باعث ایجاد فاصله‌ای بین کندل‌ها در نمودار شود. این شکاف نشان دهنده عدم تعادل بین عرضه و تقاضا در آن بازه زمانی است. به طور کلی دو نوع شکاف ارزش منصفانه وجود دارد، شکاف صعودی و شکاف نزولی که در ادامه هر یک را به‌طور جداگانه بررسی می‌کنیم.

  • شکاف صعودی: نشان‌دهنده علاقه قوی به خرید است که در آن قیمت جهش کرده و بالاتر می‌رود و شکاف ایجاد می‌کند.
  • شکاف نزولی: نشان‌دهنده فشار فروش است که در آن قیمت به‌طور قابل‌توجهی کاهش یافته و شکاف ایجاد می‌شود.
fvg نزولی
FVG نزولی، فاصله قیمتی پایین‌تر از کندل‌هاست که احتمال کاهش قیمت را نشان می‌دهد.

این شکاف‌ها در سبک ICT می‌توانند سیگنال‌های ارزشمندی برای ورود به معامله ارائه دهند. برای مثال، یک شکاف صعودی در منطقه تخفیف می‌تواند نشان‌دهنده فرصت قوی خرید باشد.

اینورژن (Inversion)

در سبک ICT، اینورژن (Inversion) به حالتی گفته می‌شود که یک سطح یا شکاف قیمتی که قبلا نقش مشخصی داشته (مثل حمایت یا مقاومت)، پس از پر شدن، نقش خود را معکوس کرده و به جهت مخالف تبدیل می‌شود. برای مثال، اگر یک شکاف صعودی پر شود و سپس به یک شکاف نزولی تبدیل شود، این اینورژن می‌تواند نشانه تغییر احساسات بازار باشد و معامله‌گران را وادار به تنظیم استراتژی‌های خود کند.

چگونه از FVG برای مدیریت ریسک و یافتن نقاط ورود بهینه استفاده کنیم؟

برای استفاده از شکاف ارزش منصفانه در مدیریت ریسک و یافتن نقاط ورود بهینه، می‌توانید مراحل زیر را دنبال کنید:

fvg صعودی
FVG صعودی، فاصله قیمتی بالاتر از کندل‌هاست که نشان‌دهنده احتمال افزایش قیمت در آینده است.
  1. منتظر اصلاح قیمت باشید: پس از یک جابه‌جایی شدید، قیمت اغلب به داخل شکاف ارزش منصفانه بازمی‌گردد. این نقطه، نقطه ورود بهینه شماست.
  2. مثال صعودی: اگر یک جابه‌جایی صعودی یک شکاف ایجاد کند، منتظر باشید قیمت به داخل آن شکاف برگردد و سپس وارد معامله خرید شوید.
  3. قرار دادن حد ضرر: حد ضرر خود را کمی پایین‌تر از FVG قرار دهید تا در صورت بازگشت معامله، ریسک شما به حداقل برسد.
  4. استفاده از شکاف به عنوان هدف: می‌توانید از FVGها به‌عنوان اهداف قیمتی استفاده کنید و انتظار داشته باشید بازار به سمت این شکاف‌ها حرکت کرده و آن‌ها را پر کند.

عدم تعادل حجم و شکاف‌ها

عدم تعادل حجم (Volume Imbalance) و شکاف‌ها (Gaps) به وضعیتی اشاره دارند که در آن حجم خرید و فروش در یک سطح قیمتی خاص برابر نیست. به عبارت دیگر، اگر حجم خرید در یک قیمت مشخص به‌طور قابل توجهی بیشتر از حجم فروش باشد، نشان‌دهنده تقاضای قوی است که می‌تواند قیمت را به سمت بالا هدایت کند. شناسایی این عدم تعادل‌ها به معامله‌گران بینش ارزشمندی درباره حرکات احتمالی بازار می‌دهد و می‌تواند به بهبود تصمیم‌گیری‌های معاملاتی کمک کند.

جهت گیری روزانه

جهت گیری روزانه (Daily Bias) به معنای تعیین جهت کلی مورد انتظار بازار برای یک روز معاملاتی است. با تحلیل روندهای بازار و ابزارهای سبک ICT، معامله‌گران می‌توانند تشخیص دهند که بایاس روزانه صعودی است و انتظار افزایش قیمت وجود دارد یا نزولی است و احتمال کاهش قیمت بیشتر است. این دیدگاه به تصمیم‌گیری در مورد نقاط ورود، خروج و مدیریت ریسک کمک می‌کند.

چگونه از بایاس روزانه استفاده کنیم؟

برای استفاده بهینه از جهت گیری روزانه، بهتر است استراتژی ورود و خروج خود را مطابق جهت بازار تنظیم کنید:

  • خرید در بایاس صعودی: در یک بایاس صعودی، روی یافتن نقاط ورود بهینه برای معاملات خرید تمرکز کنید. به دنبال FVG یا مناطق نقدینگی به عنوان سطوح ورود باشید.
  • فروش در بایاس نزولی: در بایاس نزولی، باید به دنبال فرصت‌هایی برای ورود به موقعیت‌های فروش باشید. باز هم مناطق نقدینگی و اوردر بلاک‌ها می‌توانند به شناسایی جایی که قیمت احتمالا تغییر جهت می‌دهد یا روند نزولی را ادامه می‌دهد کمک کنند.
  • خروج بر اساس تغییر ساختار: اگر وارد معامله‌ای هم‌جهت با بایاس روزانه شده‌اید اما نشانه‌های تغییر ساختار بازار را می‌بینید (مثل حرکت قیمت به سمت نقدینگی فروش)، قبل از بازگشت روند، از معامله خارج شوید.

نحوه معامله با سبک ICT

حالا که مفاهیم پایه معامله‌گری آی سی تی را پوشش دادیم، در ادامه با روش‌های خاص برای اجرای بهتر این اصول می‌پردازیم.

  • تحلیل ساختار بازار: شامل درک چیدمان کلی پرایس اکشن برای شناسایی روندها، سطوح کلیدی و نقاط احتمالی بازگشت است. شما می‌توانید استراتژی خود را با شناسایی اینکه بازار در روند صعودی، نزولی یا رنج است، هماهنگ کنید.
  • تحلیل جریان سفارشات: شامل شناسایی مناطق نقدینگی، مانند مناطق سمت خرید و فروش است. برای مثال، شناسایی انباشت‌ای از سفارش‌های خرید در یک سطح خاص یک منطقه سمت خرید ایجاد می‌کند. قرار دادن یک سفارش خرید کمی بالاتر از این ناحیه به شما اجازه می‌دهد از افزایش احتمالی قیمت بهره‌مند شوید.
  • استفاده از شاخص‌های ICT: مانند شکاف ارزش منصفانه و اوردر بلاک‌ها که به شما کمک می‌کنند نقاط ورود و خروج بهینه را مشخص کنید.

استراتژی ict فارکس

استراتژی ICT به شما کمک می‌کند با استفاده از ساختار بازار، نقدینگی و مفاهیم اسمارت مانی، ستاپ‌های با احتمال بالا را شناسایی کنید. در ادامه مراحل اجرای معاملات بر اساس این استراتژی معاملاتی را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

  1. شناسایی ساختار بازار: روند صعودی را با سقف‌ها و کف‌های بالاتر پیدا کنید.
  2. تشخیص مناطق نقدینگی: انباشت نقدینگی ای را پیدا کنید که نزدیک مقاومت باشد تا احتمال شکست افزایش پیدا کند.
  3. تایید اسمارت مانی: به دنبال شکست با حجم بالا باشید که پس از آن یک مقاومت به حمایت تبدیل شده باشد.
  4. تایید ورود: از RSI یا مکدی برای اعتبار سنجی مومنتوم قبل از ورود استفاده کنید.
  5. تنظیم حد ضرر و سود: حد ضرر را زیر نقطه شکست قرار دهید و تارگت را با استفاده از ارتفاع الگو محاسبه کنید.
  6. نظارت بر فعالیت نهادی: روندها، جریان سفارشات و اخبار را دنبال کنید تا استراتژی خود را تنظیم کنید.

با دنبال کردن این مراحل، می‌توانید رویکردی ساختاریافته برای معامله با اصول ICT داشته باشید و دقت معاملات و مدیریت ریسک خود را بهبود دهید.

وین ریت سبک ICT

در سبک ICT، وین ریت (Win Rate) به شدت وابسته به درک دقیق مفاهیم و اجرای صحیح ستاپ‌هاست و معمولا بین ۴۰ تا ۶۰ درصد گزارش می‌شود، اما به دلیل مدیریت ریسک قوی می‌تواند همچنان سودآور باشد. مهم‌ترین بخش این سبک استفاده از نسبت ریسک به ریوارد (Risk to Reward) بالاست که بین ۱:۲ تا ۱:۳ در نظر گرفته می‌شود. این یعنی حتی با تعداد معاملات برنده کمتر، بازده کلی مثبت خواهد بود. ICT تاکید زیادی بر حد ضرر مشخص و تارگت‌های منطقی دارد تا از ضررهای بزرگ جلوگیری شود. رعایت دقیق این اصول باعث می‌شود حتی با وین‌ریت متوسط هم حساب به‌طور پایدار رشد کند.

مزایا معامله گری ICT

در ادامه مهم‌ترین مزایای این روش معاملاتی را ذکر کرده ایم:

  • دیدگاه جامع از مکانیزم‌های بازار ارائه می‌دهد.
  • بر تصمیم‌گیری آگاهانه و استراتژیک تمرکز دارد.
  • محتوای آموزشی گسترده‌ای توسط مایکل هادلستون در دسترس است.
  • به معامله‌گران کمک می‌کند استراتژی‌های خود را با اقدامات نهادی هماهنگ کنند.

معایب استراتژی ICT

با وجود مزایای متعدد، سبک ICT نیز مانند هر روش معاملاتی دیگری نقاط ضعف و محدودیت‌هایی دارد:

  • نیاز به درک عمیق از مفاهیم و تکنیک‌های مختلف دارد.
  • شامل سرمایه‌گذاری زمانی قابل‌توجه برای یادگیری و تحلیل است.
  • برای مبتدیان در ابتدا چالش‌برانگیز است.
  • اگر به‌درستی مدیریت نشود، می‌تواند منجر به فلج تحلیلی شود.

تفاوت سبک ICT با RTM

سبک ICT بر پایه مفاهیم اسمارت‌مانی، نقدینگی و ابزارهایی مانند اوردر بلاک و FVG بنا شده و هدف آن شناسایی نقاط ورود با توجه به رفتار مؤسسات مالی است. در مقابل، RTM یا Read The Market بیشتر بر ساختار قیمت، الگوهایی مانند QM و نواحی عرضه و تقاضا تمرکز دارد. پرایس اکشن ICT پیچیدگی بیشتری دارد و برای یادگیری به زمان و تمرین بیشتری نیاز است، در حالی که RTM ساده‌تر و سریع‌تر قابل درک است. همچنین ICT به‌ویژه در بازارهای نقدشونده مثل فارکس کاربرد بالایی دارد اما RTM علاوه بر فارکس در سهام و کریپتو هم استفاده می‌شود. هر دو سبک می‌توانند درک عمیقی از رفتار قیمت بدهند اما رویکردشان نسبت به نقدینگی و تحلیل بازار متفاوت است.

پرایس اکشن ICT برای معامله‌گران تازه کار مناسب است؟

سبک ICT به دلیل مفاهیم پیشرفته‌ای مثل نقدینگی، اوردر بلاک و FVG برای مبتدیان کمی پیچیده است. یادگیری آن نیاز به درک ساختار بازار و صبر در تمرین دارد. بسیاری از مفاهیم باید با بک‌تست و تحلیل در تایم‌فریم‌های مختلف تقویت شوند.

شغل تریدری
شغل تریدری نیازمند دانش، تجربه، سرمایه کافی و مدیریت ریسک حرفه‌ای است.

اگر معامله‌گر تازه‌کار زمان کافی برای مطالعه و تمرین بگذارد، این سبک می‌تواند پایه بسیار قدرتمندی ایجاد کند. اما بدون آموزش کامل، احتمال سردرگمی و اشتباه بالا است.

بهترین منابع یادگیری آی سی تی

مهم‌ترین منبع یادگیری سبک آی سی تی، کانال یوتیوب رسمی مایکل هادلسون است که محتوای رایگان زیادی ارائه می‌دهد. وب سایت Inner Circle Trader هم شامل دوره‌های جامع و ویدئوهای آموزشی است. انجمن‌های تخصصی فارکس و گروه‌های تحلیلی نیز می‌توانند کمک‌کننده باشند. علاوه بر این، تمرین روی نمودارهای واقعی و مرور مثال‌های عملی از اهمیت زیادی برخوردار است. در نهایت، ترکیب ویدئوهای آموزشی با تمرین شخصی بهترین روش یادگیری است.

خلاصه آنچه در مقاله سبک ICT چیست خواندیم

استراتژی ICT که توسط مایکل هادلستون توسعه یافته، بر درک حرکات بازار از نگاه اسمارت‌مانی و شناسایی مفاهیمی مثل نقدینگی، اوردر بلاک و شکاف ارزش منصفانه تمرکز دارد. این سبک با استفاده از ساختار بازار، مناطق تخفیف و پرمیوم و تحلیل جریان سفارشات، نقاط ورود و خروج بهینه را مشخص می‌کند. یادگیری آن زمان‌بر و برای مبتدیان چالش‌برانگیز است اما با تمرین و بک‌تست می‌تواند پایه قدرتمندی ایجاد کند.

ثبت امتیاز مطلب

امتیاز خود به این مطلب را ثبت کنید

01234
05 / 0

به اشتراک بگذارید

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما بعد از تایید در سایت نمایش داده خواهد شد



نظرات حاوی الفاظ رکیک، توهین، شماره تلفن و موبایل، آدرس ایمیل، عقاید سیاسی، نام بردن از مسئولین و امثالهم تایید نمیشود.

ارزیابی

هنوز کسی نظری ثبت نکرده!