تاریخ به روز رسانی:
۱۴۰۴/۵/۲۲امروزه معاملهگران شناخته شده در سراسر جهان به دنبال ایجاد سبکهای معاملاتی بهینه تری هستند تا با استفاده از مفاهیم کلاسیک و پرایس اکشن درصد برد و سود معاملاتی بیشتری را نصیب معاملهگران کنند. یکی از این مفاهیم که به درک بهتر جریان نقدینگی کمک میکند، استراتژی معاملاتی ICT است. در ادامه به بررسی کامل سبک آی سی تی و مفاهیم آن خواهیم پرداخت.
استراتژی ICT مخفف Inner Circle Trader یک استراتژی معاملاتی از سبک پرایس اکشن عرضه و تقاضا است که بر درک بازار از نگاه معاملهگران نهادی که به عنوان «اسمارت مانی» نیز شناخته میشوند، تمرکز دارد. این سبک بر اساس الگوریتم Inter Bank Price Delivery ساخته شده است که الگوهای دستکاری بازار را شناسایی میکند، مناطق کلیدی مانند اوردر بلاکها و شکافهای ارزش منصفانه را مشخص میکند و اقدامات موسسات مالی بزرگ را پیشبینی میکند.
خالق سبک ICT مایکل هادلستون (Michael Huddleston) است، او به خاطر رویکرد منحصر به فرد خود در درک و تسلط بر بازارها شناخته میشود. این فرد تلاش میکند این تکنیکهای پیشرفته معاملاتی که با نام معاملهگری ICT شناخته میشوند، را برای مبتدیان و معاملهگران باتجربه قابل دسترس کند. او شهرت خود را برای ارائه دیدگاههای عمیق در روشهایی مانند معامله گری بانکی، معامله گری بین بانکی و پرایس اکشن به دست آورده است. علاوه بر این او ادعا میکند که مفاهیمی که آموزش میدهد بر اساس تحقیقات خودش است و هیچ مربی یا سیستمی مشابه با استراتژیهای او ندارد.
معاملهگری ICT بر اساس چندین اصطلاح اصلی ساخته شده است که درک عمیقی از پویایی بازار ارائه میدهند. بیایید این مفاهیم و اصطلاحات را با توضیحات و مثالهای دقیق بررسی کنیم:
در ادامه به بررسی بیشتر موارد ذکر شده میپردازیم:
نقاط نوسان به بالاترین و پایینترین نقاطی گفته میشود که قیمت در یک بازه زمانی مشخص به آنها میرسد و سپس جهت حرکت خود را تغییر میدهد. این نقاط در نمودار به صورت سقفهای Swing High و کفهای Swing Low مشخص میشوند. یک Swing High زمانی تشکیل میشود که قیمت پس از حرکت صعودی به اوج خود میرسد و سپس شروع به کاهش میکند. اما Swing Low زمانی ایجاد میشود که قیمت پس از کاهش به یک کف میرسد و سپس روند صعودی خود را آغاز میکند، شناسایی این نقاط به شما کمک میکند روندهای بازار و نقاط احتمالی ورود یا خروج را تشخیص دهید.
برای مثال اگر متوجه شوید که EUR/USD به اوج ۱.۲۰۰۰ رسیده و سپس کاهش پیدا کرده است، آن را به عنوان یک Swing High شناسایی میکنید که نشاندهنده نقطه احتمالی بازگشت است. اگر قیمت سپس به ۱.۱۹۰۰ سقوط کند و دوباره شروع به افزایش کند، آن را به عنوان Swing Low شناسایی کرده و میتوانید در این نقطه وارد معامله خرید شوید و انتظار داشته باشید قیمت از این کف به سمت بالا حرکت کند.
مناطق نقدینگی به نواحی روی نمودار قیمت اشاره دارند که تراکم بالایی از سفارشهای خرید یا فروش وجود دارد. لذا به طور کلی دو نوع منطقه نقدینگی داریم:
نقدینگی سمت خرید (Buy-Side Liquidity): نقدینگی سمت خرید به تعداد سفارشهای خریدی گفته میشود که در سطوح قیمتی مشخص قرار گرفتهاند. هرگاه حجم زیادی سفارش خرید در یک قیمت خاص متمرکز شود، آن سطح بهعنوان یک منطقه نقدینگی buy-side شناخته میشود.
نقدینگی سمت فروش (Sell-Side Liquidity): نقدینگی سمت فروش به تمرکز سفارشهای فروش در قیمتهای مشخص اشاره دارد. هرگاه حجم زیادی سفارش فروش در یک سطح قیمتی وجود داشته باشد، آن سطح بهعنوان یک منطقه نقدینگی sell-side شناخته میشود.
شناسایی این نواحی میتواند به شما کمک کند افزایش یا کاهش احتمالی قیمت را پیشبینی کنید. برای مثال در حال تحلیل EUR/USD، اگر مشاهده کنید که در ۱.۱۸۵۰ انباشت قابل توجهی از سفارشهای خرید وجود دارد و یک منطقه نقدینگی buy-side برای خرید ایجاد شده است. میتوانید سفارش خرید خود را کمی بالاتر از این ناحیه قرار دهید و انتظار داشته باشید که قیمت به دلیل علاقه قوی به خرید افزایش یابد.
در سبک ICT مناطق دیسکانت یا ارزان فروشی سطوح قیمتیای هستند که کمتر از ارزش واقعی در نظر گرفته میشوند و فرصتهای خرید را ایجاد میکنند. برای مثال اگر قیمت یک جفت ارز کمتر از ارزش درک شدهاش باشد، وارد منطقه دیسکانت میشود که نشاندهنده فرصت خوب خرید است.
در طرف دیگر مناطق پرمیوم، سطوح قیمتی بیش از حد ارزش گذاری شده هستند که برای فروش مناسب هستند. اگر قیمت بالاتر از ارزش درک شدهاش افزایش یابد، وارد منطقه پرمیوم یا گران فروشی میشود که نشان دهنده فرصت بالقوه فروش است.
برای تشخیص مناطق دیسکانت و پرمیوم، کافی است جایگاه قیمت را نسبت به سطح ۵۰٪ آخرین حرکت قیمتی بررسی کنید. در ادامه با جزئیات بیشتری بررسی میکنیم:
نقطه ورود بهینه (Optimal Trade Entry) که به اختصار OTE نوشته میشود روشی برای یافتن بهترین لحظات برای ورود به معامله بر اساس شاخصهای ICT و شرایط بازار است. به بیان ساده OTE یعنی ورود به معامله در نقطهای که کمترین ریسک و بیشترین پتانسیل سود را فراهم میکند.
برای مثال پس از شناسایی یک منطقه دیسکانت، معاملهگر ممکن است منتظر یک سیگنال خاص مانند شکاف ارزش منصفانه (FVG یا Fair Value Gap) صعودی بماند تا وارد معامله خرید شود. این محدوده به دلیل تعادل مناسب بین ریسک و پتانسیل سود، یکی از پرکاربردترین نقاط ورود در پرایس اکشنICT محسوب میشود.
شکاف ارزش منصفانه (FVG) زمانی شکل میگیرد که یک حرکت قیمتی سریع و قابل توجه باعث ایجاد فاصلهای بین کندلها در نمودار شود. این شکاف نشان دهنده عدم تعادل بین عرضه و تقاضا در آن بازه زمانی است. به طور کلی دو نوع شکاف ارزش منصفانه وجود دارد، شکاف صعودی و شکاف نزولی که در ادامه هر یک را بهطور جداگانه بررسی میکنیم.
این شکافها در سبک ICT میتوانند سیگنالهای ارزشمندی برای ورود به معامله ارائه دهند. برای مثال، یک شکاف صعودی در منطقه تخفیف میتواند نشاندهنده فرصت قوی خرید باشد.
در سبک ICT، اینورژن (Inversion) به حالتی گفته میشود که یک سطح یا شکاف قیمتی که قبلا نقش مشخصی داشته (مثل حمایت یا مقاومت)، پس از پر شدن، نقش خود را معکوس کرده و به جهت مخالف تبدیل میشود. برای مثال، اگر یک شکاف صعودی پر شود و سپس به یک شکاف نزولی تبدیل شود، این اینورژن میتواند نشانه تغییر احساسات بازار باشد و معاملهگران را وادار به تنظیم استراتژیهای خود کند.
برای استفاده از شکاف ارزش منصفانه در مدیریت ریسک و یافتن نقاط ورود بهینه، میتوانید مراحل زیر را دنبال کنید:
عدم تعادل حجم (Volume Imbalance) و شکافها (Gaps) به وضعیتی اشاره دارند که در آن حجم خرید و فروش در یک سطح قیمتی خاص برابر نیست. به عبارت دیگر، اگر حجم خرید در یک قیمت مشخص بهطور قابل توجهی بیشتر از حجم فروش باشد، نشاندهنده تقاضای قوی است که میتواند قیمت را به سمت بالا هدایت کند. شناسایی این عدم تعادلها به معاملهگران بینش ارزشمندی درباره حرکات احتمالی بازار میدهد و میتواند به بهبود تصمیمگیریهای معاملاتی کمک کند.
جهت گیری روزانه (Daily Bias) به معنای تعیین جهت کلی مورد انتظار بازار برای یک روز معاملاتی است. با تحلیل روندهای بازار و ابزارهای سبک ICT، معاملهگران میتوانند تشخیص دهند که بایاس روزانه صعودی است و انتظار افزایش قیمت وجود دارد یا نزولی است و احتمال کاهش قیمت بیشتر است. این دیدگاه به تصمیمگیری در مورد نقاط ورود، خروج و مدیریت ریسک کمک میکند.
برای استفاده بهینه از جهت گیری روزانه، بهتر است استراتژی ورود و خروج خود را مطابق جهت بازار تنظیم کنید:
حالا که مفاهیم پایه معاملهگری آی سی تی را پوشش دادیم، در ادامه با روشهای خاص برای اجرای بهتر این اصول میپردازیم.
استراتژی ICT به شما کمک میکند با استفاده از ساختار بازار، نقدینگی و مفاهیم اسمارت مانی، ستاپهای با احتمال بالا را شناسایی کنید. در ادامه مراحل اجرای معاملات بر اساس این استراتژی معاملاتی را مورد بررسی قرار میدهیم:
با دنبال کردن این مراحل، میتوانید رویکردی ساختاریافته برای معامله با اصول ICT داشته باشید و دقت معاملات و مدیریت ریسک خود را بهبود دهید.
در سبک ICT، وین ریت (Win Rate) به شدت وابسته به درک دقیق مفاهیم و اجرای صحیح ستاپهاست و معمولا بین ۴۰ تا ۶۰ درصد گزارش میشود، اما به دلیل مدیریت ریسک قوی میتواند همچنان سودآور باشد. مهمترین بخش این سبک استفاده از نسبت ریسک به ریوارد (Risk to Reward) بالاست که بین ۱:۲ تا ۱:۳ در نظر گرفته میشود. این یعنی حتی با تعداد معاملات برنده کمتر، بازده کلی مثبت خواهد بود. ICT تاکید زیادی بر حد ضرر مشخص و تارگتهای منطقی دارد تا از ضررهای بزرگ جلوگیری شود. رعایت دقیق این اصول باعث میشود حتی با وینریت متوسط هم حساب بهطور پایدار رشد کند.
در ادامه مهمترین مزایای این روش معاملاتی را ذکر کرده ایم:
با وجود مزایای متعدد، سبک ICT نیز مانند هر روش معاملاتی دیگری نقاط ضعف و محدودیتهایی دارد:
سبک ICT بر پایه مفاهیم اسمارتمانی، نقدینگی و ابزارهایی مانند اوردر بلاک و FVG بنا شده و هدف آن شناسایی نقاط ورود با توجه به رفتار مؤسسات مالی است. در مقابل، RTM یا Read The Market بیشتر بر ساختار قیمت، الگوهایی مانند QM و نواحی عرضه و تقاضا تمرکز دارد. پرایس اکشن ICT پیچیدگی بیشتری دارد و برای یادگیری به زمان و تمرین بیشتری نیاز است، در حالی که RTM سادهتر و سریعتر قابل درک است. همچنین ICT بهویژه در بازارهای نقدشونده مثل فارکس کاربرد بالایی دارد اما RTM علاوه بر فارکس در سهام و کریپتو هم استفاده میشود. هر دو سبک میتوانند درک عمیقی از رفتار قیمت بدهند اما رویکردشان نسبت به نقدینگی و تحلیل بازار متفاوت است.
سبک ICT به دلیل مفاهیم پیشرفتهای مثل نقدینگی، اوردر بلاک و FVG برای مبتدیان کمی پیچیده است. یادگیری آن نیاز به درک ساختار بازار و صبر در تمرین دارد. بسیاری از مفاهیم باید با بکتست و تحلیل در تایمفریمهای مختلف تقویت شوند.
اگر معاملهگر تازهکار زمان کافی برای مطالعه و تمرین بگذارد، این سبک میتواند پایه بسیار قدرتمندی ایجاد کند. اما بدون آموزش کامل، احتمال سردرگمی و اشتباه بالا است.
مهمترین منبع یادگیری سبک آی سی تی، کانال یوتیوب رسمی مایکل هادلسون است که محتوای رایگان زیادی ارائه میدهد. وب سایت Inner Circle Trader هم شامل دورههای جامع و ویدئوهای آموزشی است. انجمنهای تخصصی فارکس و گروههای تحلیلی نیز میتوانند کمککننده باشند. علاوه بر این، تمرین روی نمودارهای واقعی و مرور مثالهای عملی از اهمیت زیادی برخوردار است. در نهایت، ترکیب ویدئوهای آموزشی با تمرین شخصی بهترین روش یادگیری است.
استراتژی ICT که توسط مایکل هادلستون توسعه یافته، بر درک حرکات بازار از نگاه اسمارتمانی و شناسایی مفاهیمی مثل نقدینگی، اوردر بلاک و شکاف ارزش منصفانه تمرکز دارد. این سبک با استفاده از ساختار بازار، مناطق تخفیف و پرمیوم و تحلیل جریان سفارشات، نقاط ورود و خروج بهینه را مشخص میکند. یادگیری آن زمانبر و برای مبتدیان چالشبرانگیز است اما با تمرین و بکتست میتواند پایه قدرتمندی ایجاد کند.
امتیاز خود به این مطلب را ثبت کنید
دیدگاه شما بعد از تایید در سایت نمایش داده خواهد شد
نظرات حاوی الفاظ رکیک، توهین، شماره تلفن و موبایل، آدرس ایمیل، عقاید سیاسی، نام بردن از مسئولین و امثالهم تایید نمیشود.
هنوز کسی نظری ثبت نکرده!